به مجنون گفت روزي عيبجوييكه پيداكن به از ليلي قصوريز حرف عیبجو ، مجنون برآشفتدر آن آشفتگی خندان شد و گفت اگر در دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی تو که دانی که لیلی چون نکویست کزو چشمت همین بر زلف و رویست تو قد بینی و مجنون جلوه ناز تو ابرو، او نگاه ناوک انداز تو مو بینی و مجنون پیچش مو تو ابرو ، او اشارتهای ابرو… ودر آخراگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟؟؟ به ادامه مطلب مراجعه نماييد برچسبها: عشق عشاق ادامه مطلب
+ نوشته شده در جمعه هشتم آذر ۱۳۹۲ساعت 18:22  توسط زهرا قلي خاني
|
|